رادمهررادمهر، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 26 روز سن داره

رادمهر

پایان داستان پوشک

بالاخره ماجرای پوشک تموم شد و ما دیگه تو خونه مون نی نی پوشکی نداریم... مبارکه پسر مامان... بزرگ شدی، آقا بودی آقا تر شدی، فدای قد و بالات ... مدتی بود پروژه رو شروع کرده بودیم اما مدام با شکست روبرو می شد تا اینکه طی یک حرکت انتحاری تصمیم گرفتم هر طوری شده این قضیه رو تموم کنم که خب با همکاری خودت تموم شد. سه روز ماجرا طول کشید. روز اول همه اش با شکست روبرو شدم، روز دوم اوضاع با کمک جایزه هایی مثل لواشک و پیس پیسی تو دستشویی و کف مخصوص دست نی نی ها اوضاع یه کم بهتر شد و روز سوم وقتی اومدی خودت گفتی مامان ... دارم من از خوشحالی دست زدم برات... مادرم دیگه کلا مادر بودم اوضاع عجیبی داره روز دوم موقع خواب گفتی پوشک نکن گفتم باشه ی...
17 آذر 1392

... تو دوست بچه ها نیستی؟

حس کنجکاوی کودکانه ات به تو این احساس رو می ده که باید به هر چیزی دست بزنی و لمسش کنی تا بفهمی چیه؛ یه بار وقتی داشتی پیچ گازو می پیچوندی بهت گفتم گاز دوست بچه های نیست نباید بهش دست بزنی.... حالا این شده سوال هر روزت و من باید بشم زبون همه جونورا و اشیا مختلف حالا مثلا وقتی می خوای به گاز دست بزنی ازش می پرسی: گاز تو دوست بچه های نیستی؟ من با صدای کلفت: نه رادمهر من دوست بچه ها نیستم دوست مامانام چند دقیقه دیگه... رادمهر: ماشین لباسشویی تو دوست بچه ها نیستی؟ من به یه صدای دیگه: نه رادمهر من خطرناکم به من دست نزن دو ساعت دیگه تو اتاق خودت...خرسی تو دوست بچه هایی؟ من با صدای خرسی: بعلهههه من دوست شما نی نی هام......
17 آذر 1392

قهر من و تو

بعضی وقتا آبمون با هم تو یه جوب نمی ره؛ تو می خوای کار خودتو بکنی و منم به حکم مادر یودنم مجبورم سفت و سخت جلوت بایستم... آخیییی قربون اون نگاه کودکانه ات که وقتی عصبانی می شم ازم می دزدی و صورت ماهت با دستات قایم می کنی تا منو نبینی...... آخ که نمی دونی اون موقع ها محکم بودن چقدرررر سخته، اما اگه نباشم.... بعضی وقتا جیغ می کشی ، داد و هوار راه می ندازی ، منم مثلا توجه نمی کنم اما بعد داد و هوارت که تموم می شه یه بار تو قدم پیش می ذاری برای آشتی یه بار من... قدم قدم می یای جلو و می خندی منم بهت می خندم و سفت سفت همو بغل می کنیم و تموم...اما وقتی نوبت منه که البته 99 درصد مواقع نوبت منه وقتی می شنوم گریه و جیغت تموم شده و داری با خو...
10 آذر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادمهر می باشد